آیه 46 سوره فصلت

از دانشنامه‌ی اسلامی

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

[41–46] (مشاهده آیه در سوره)


<<45 آیه 46 سوره فصلت 47>>
سوره :سوره فصلت (41)
جزء :24
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

هر کس کار نیکی کند به نفع خود و هر که بد کند بر ضرر خویش کرده است و خدا هیچ بر بندگان ستم نخواهد کرد.

کسی که کار شایسته انجام دهد، به سود خود اوست، و کسی که مرتکب زشتی شود به زیان خود اوست، و پروردگارت ستمکار به بندگان نیست.

هر كه كار شايسته كند، به سود خود اوست؛ و هر كه بدى كند، به زيان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمكار نيست.

هر كس كه كارى شايسته كند، به سود خود اوست و هر كه بد كند به زيان اوست. و پروردگار تو به بندگان ستم روا نمى‌دارد.

کسی که عمل صالحی انجام دهد، سودش برای خود اوست؛ و هر کس بدی کند، به خویشتن بدی کرده است؛ و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمی‌کند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Whoever acts righteously, it is for [the benefit of] his own soul, and whoever does evil, it is to its detriment, and your Lord is not tyrannical to His servants.

Whoever does good, it is for his own soul, and whoever does evil, it is against it; and your Lord is not in the least unjust to the servants.

Whoso doeth right it is for his soul, and whoso doeth wrong it is against it. And thy Lord is not at all a tyrant to His slaves.

Whoever works righteousness benefits his own soul; whoever works evil, it is against his own soul: nor is thy Lord ever unjust (in the least) to His Servants.

معانی کلمات آیه

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ «46»

هر كس كار شايسته‌اى انجام دهد، پس به سود خود اوست، و هر كس بدى كند پس بر عليه خويش عمل كرده است، و پروردگار تو به مردم ستم نمى‌كند.

نکته ها

چون ظلم كوچك نيز از سوى خداى بزرگ، به منزله‌ى ظلم زياد است، لذا كلمه‌ى «ظلام» به كار رفته است كه به معناى بسيار ظلم كننده مى‌باشد.

ريشه‌ى حوادث تلخ و شيرين را در عملكرد خود جستجو كنيد. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها» وبه ديگران نسبت ندهيد:

به خدا نسبت ندهيد. چنانكه قرآن مى‌فرمايد: همين كه انسان را پروردگارش آزمايش و اكرام نمايد، گويد: پروردگارم مرا گرامى داشته و در شرايط ديگر گويد: پروردگارم مرا خوار كرد. رَبِّي أَكْرَمَنِ‌ ... رَبِّي أَهانَنِ‌ امّا قرآن پاسخ مى‌دهد: چنين نيست بلكه خوارى شما به خاطر آن است كه به يتيم و مسكين رسيدگى نكرديد. «كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ» «1»

به مردم نسبت ندهيد. چنانكه در قيامت مستضعفان به مستكبران مى‌گويند: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ» «2» شما مقصّريد، اگر شما نبوديد، ما ايمان مى‌آورديم.

به نياكان منسوب نسازيد. هنگامى كه به منحرفان گفته مى‌شود از آنچه خداوند نازل كرده پيروى كنيد گويند: «نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا» «3» ما از آنچه پدرانمان را بر آن يافته‌ايم پيروى مى‌كنيم.

به انبيا نسبت ندهيد. چنانكه كفّار انبيا را مقصّر مى‌دانستند و به آنان مى‌گفتند: «إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ» «4» ما وجود شما را شوم مى‌دانيم و تمام بدبختى‌هاى ما از سوى شماست.

به والدين منسوب ندانيد. همان گونه كه قرآن انسان را داراى اختيار دانسته و حدودى را

«1». فجر، 15- 20.

«2». سبأ، 31.

«3». لقمان، 21.

«4». يس، 18.

جلد 8 - صفحه 356

براى اطاعت از والدين مقرّر كرده و مى‌فرمايد: «وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» «1» اگر پدر و مادرت تلاش كردند كه بدون علم به سراغ غير خدا روى، هرگز از آنان اطاعت مكن.

به معبودها نسبت ندهيد. چنانكه قرآن مى‌فرمايد: «لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ» «2» اين بت‌ها هيچ سود و زيانى به شما نمى‌رسانند.

به جنسيّت و مرد و زن بودن نسبت ندهيد. زيرا قرآن مى‌فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً» «3» يعنى اصل عمل است، از هر كس كه صورت پذيرد.

به شيطان نسبت ندهيد. چنانكه شيطان مى‌گويد: مرا مقصّر ندانيد و ملامت نكنيد، بلكه خودتان را سرزنش كنيد، «دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ» «4» اين شما هستيد كه دعوت مرا با آزادى و آگاهى پذيرفتيد.

به رفيق نسبت ندهيد. چنانكه در قيامت منحرفان رو به يكديگر كرده و مى‌گويند: شما بوديد كه با سوگند و قدرت (به عنوان خير و صلاح) به سراغ ما مى‌آمديد، ولى آنان پاسخ مى‌دهند: «بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» «5» بلكه خود شما اهل ايمان نبوديد.

به محيط نسبت ندهيد. همان گونه كه زن فرعون در محيط طاغوت و ترس و ثروت بود، امّا جذب هيچ يك نشد. «امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ» «6»*، فرشتگان نيز به هنگام قبض روح بعضى كه محيط را مقصّر مى‌دانند مى‌گويند: «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» «7» آيا زمين خداوند بزرگ نبود، چرا هجرت نكرديد و در استضعاف باقى مانديد؟

«1». لقمان، 15.

«2». انبياء، 66.

«3». فصلت، 46.

«4». ابراهيم، 22.

«5». صافّات، 28.

«6». تحريم، 11.

«7». نساء، 97.

جلد 8 - صفحه 357

جزء «25»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (46)

پس بر سبيل احتجاج بر اهل انكار فرمايد:

مَنْ عَمِلَ صالِحاً: هر كه بجا آورد كار پسنديده و شايسته از طاعت و عبادت، فَلِنَفْسِهِ‌: پس براى نفس او است، يعنى منفعت و ثواب او راجع است به او نه به غير او، وَ مَنْ أَساءَ: و هر كه عمل بد كند از فسق و معصيت، فَعَلَيْها:

پس بر او است، يعنى وبال و عقاب آن ملحق است به او، وَ ما رَبُّكَ‌: و نيست و نباشد پروردگار تو، بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ: ستم كننده مر بندگان را كه سزاوار عمل او مكافات نكند و ثواب طاعت كسى را بى‌وجه به غير دهد، و به جهت معصيت‌

جلد 11 - صفحه 383

شخص، غير را عقوبت فرمايد.

تنبيه:

در آيه شريفه چند چيز است:

1- «ظلام» در اين مقام براى مبالغه نفى است نه منفى كه مستلزم بقاى اصل ظلم باشد.

2- ايثار آن بر ظالم اشعار است بر آنكه صدور ظلم قليل از ذاتى كه غنى مطلق و عالم به قبح آن باشد در نهايت عظمت است، چه جاى صدور ظلم عظيم.

3- تنبيه بر آنكه مؤاخذه كسى به گناه غيرى و اثابت شخص به طاعت ديگرى، ظلم خواهد بود.

4- آنكه ظلم از قبايح عقليه، و عقل مستقل حاكم است به قبح آن، و از محالات عقليه است صدور قبيح از حكيم على الاطلاق.

5- صدور ظلم يا از جهت حاجت، يا از بابت جهل و عدم علم به مصالح و مفاسد، و يا صادر شود از او فعل ظلم و جور بدون داعى و سبب؛ و همه آن از محالات عقليه است، پس آيه شريفه برهان قاطعى است بر بطلان قول جبريه.

شأن نزول:

كفار قريش به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله گفتند اگر تو پيغمبرى و در وعيد عذاب آخرتى كه ما را نمائى صادقى، بگو قيامت كى خواهد بود، آيه نازل شد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (46) إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‌ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكائِي قالُوا آذَنَّاكَ ما مِنَّا مِنْ شَهِيدٍ (47) وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ (48) لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ (49) وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لِي وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى‌ رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى‌ فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِيظٍ (50)

ترجمه‌

كسيكه كردكار شايسته‌اى پس بر نفع خود او است و كسيكه بد كرد پس بزيان او است و نيست پروردگار تو بهيچ وجه ستمكار بر بندگان‌

بسوى او برگردانده ميشود علم قيامت و بيرون نمى‌آيد هيچ يك از ميوه‌ها از غلافهاى آنها و باردار نميشود هيچ زنى و نمى‌نهد جز بعلم او و روزى كه ميخواند آنها را كه كجايند شريكان من گويند اعلام نموديم ترا كه نيست از ما گواهى‌

و گم شود از

جلد 4 صفحه 564

آنها آنچه كه ميخواندند از پيش و دانند كه نيست براى آنها هيچ گريزگاهى‌

ملول نميشود انسان از طلب نمودن منافع دنيوى و اگر برسد باو بدى پس بكلّى مأيوس و نااميد از رحمت حق است‌

و اگر بچشانيم باو رحمتى از خودمان پس از سختيى كه رسيده باشد باو ميگويد اين براى من است و گمان نمى‌كنم كه قيامت برپا شود و اگر بازگردانده شوم بسوى پروردگارم همانا براى من نزد او هر آينه منزلت خوبى است پس هر آينه خبر خواهيم داد البته آنها را كه كافر شدند بآنچه كردند و هر آينه ميچشانيم البته بآنها از عذابى متراكم و شديد.

تفسير

خداوند متعال احتياجى باعمال بندگان ندارد و هيچ امرى مؤثّر در وجود خدا نيست پس هر كس اعمال صالحه بجا آورد نفعش در دنيا و آخرت بخودش ميرسد و هر كس مرتكب اعمال ناشايسته شود ضرر آنها در دو دنيا بخودش عايد ميگردد و خداوند بهيچ وجه و بهيچ مقدار و بهيچ كس ظلم نميكند و صيغه مبالغه گفته‌اند براى زيادتى و تأكيد نفى است نه منفى و محتمل است مراد آن باشد كه اگر خدا بندگانرا بدون موجب عذاب كند بسيار ظلم كننده خواهد بود و نيست و اگر بپرسند كه روز قيامت كى خواهد آمد و موعد حشر چه وقت است بايد گفت علم بآن مخصوص بخدا است و خداوند بتمام تغييراتى كه در احوال موجودات پيدا ميشود علم دارد مثلا هيچيك از ميوجات نيست كه از غلاف و پوست و جاى خود بيرون آيد و هيچ زن و حيوان ماده‌اى نيست كه آبستن شود پسر باشد يا دختر نر باشد يا ماده مگر آنكه ميداند خداوند آنرا با تمام تغييراتى كه در احوال آنها از بدو انعقاد نطفه تا زمان ولادت روى ميدهد و ميداند زمان ولادت آنها را و بايد با علم و اذن خدا متولّد شوند و چون روز قيامت شود خداوند باهل شرك خطاب ميفرمايد آن شركائى كه براى من قرار داده بوديد كجايند آنها عرضه ميدارند ما قبلا اعلام نموديم بيزارى خودمان را از آنها و آنكه از ما كسى نيست كه شهادت دهد بر استحقاق آنها براى ستايش يا از ما كسى نيست كه آنها را مشاهده نمايد چون گم كرديم ما آنها را لذا خداوند هم ميفرمايد و گم شود و از دست آنها برود آنچه عبادت مينمودند در دنيا و اثرى براى آنها از پرستش و ستايش معبودهاى باطل حاصل نخواهد شد و يقين كنند كه مفرّى ندارند و نجاتى از عذاب‌

جلد 4 صفحه 565

الهى براى آنها نيست و انسانى كه مربّى بتربيت دينى نشده طبعا ملول و خسته نميشود از طلب مال دنيا از خدا و تحصيل آمال و منافع و لذّات دنيوى و قمّى ره فرموده يعنى ملول نميشود از دعا نمودن براى خود بخير و بعضى گفته‌اند مراد از انسان كافر است و اگر اتّفاقا ضرر جانى يا مالى باو برسد و ببلا و محنتى دچار شود يكسره مأيوس از رحمت حق و نااميد از تدارك آن بعنايت خداوند خواهد بود و بعضى يؤوس را بنا اميد از اجابت و قنوط را ببد گمان بخدا تفسير نموده‌اند و قمّى ره نقل فرموده يعنى مأيوس از روح خدا و فرج او است و اگر خداوند بعد از آن سختى و محنت و شدّت باو بچشاند طعم نعمت و رحمت و عافيت خود را آن انسان بيخرد ميگويد اين بتدبير و لياقت و استحقاق خودم حاصل شده يا اين هميشه براى من خواهد بود و گمان نميكنم قيامتى كه ميگويند برپا شود و بر فرض تحقّق من نزد خداوند مقام و منزلت خوب رفيعى دارم كه مرا در دنيا برترى داده در آخرت هم خواهد داد ولى غافل از آنكه قيامت مسلّما برپا خواهد شد و مال و نعمت دنيا نزد خدا ارزشى ندارد كه آنرا از بندگان خود دريغ نمايد و ملاك فضيلت و دليل بر مقام و منزلت كسى نزد خدا نيست بلكه ممكن است موجب مزيد استحقاق عذاب شود و خداوند آگاه ميكند اين قبيل اشخاص شكّاك كافر نعمت را در قيامت باعمال خودشان و جزاء آنها و ميچشاند بآنان بر خلاف انتظار و توقّع بيجاشان از عذاب متراكم پى در پى آنچه را كه از شدّت بغلظت و خشونت رسيده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مَن‌ عَمِل‌َ صالِحاً فَلِنَفسِه‌ِ وَ مَن‌ أَساءَ فَعَلَيها وَ ما رَبُّك‌َ بِظَلاّم‌ٍ لِلعَبِيدِ (46)

‌هر‌ كس‌ عمل‌ صالحي‌ بجا آورد نفعش‌ عائد خودش‌ ميشود و ‌هر‌ كس‌ سيئه‌ مرتكب‌ شود ضررش‌ عائد خودش‌ ميگردد و نيست‌ پروردگار تو بظلم‌ كننده‌ ببندگان‌ ‌خود‌.

مَن‌ عَمِل‌َ صالِحاً عمل‌ صالح‌ عمليست‌ ‌که‌ تام‌ الاجزاء و الشرائط و خالي‌ ‌از‌ موانع‌ و ‌اگر‌ شرائط قبول‌ ‌را‌ ‌هم‌ مراعات‌ كند اصلح‌ ميشود و ‌از‌ شرائط صحة ‌کل‌ اعمال‌ ايمان‌ ‌است‌ بلكه‌ موافات‌ ‌که‌ بقاء ايمان‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ آخرين‌ نفس‌.

فَلِنَفسِه‌ِ نفعش‌ و فوائد و مثوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌او‌ عائد ‌خود‌ ‌او‌ ميشود و ‌آنها‌ بسيار ‌است‌ اما دنيوي‌ نورانية قلب‌ قوه ايمان‌ توفيق‌ بيشتر قرب‌ برحمة الهي‌ توسعه رزق‌ دفع‌ بليات‌ اطمينان‌ قلب‌ رضاي‌ الهي‌ خوشنودي‌ پيغمبر و ائمه طاهرين‌ و آمرزش‌ گناهان‌ و طول‌ عمر و معاشرت‌ ‌با‌ صلحاء و مشمول‌

جلد 15 - صفحه 445

ادعيه ‌آنها‌ و دوري‌ شيطان‌ و قضاء حوائج‌ و ايمني‌ ‌از‌ شر اشرار و ‌غير‌ اينها و اما الاخروي‌ راحتي‌ قبض‌ روح‌ توسعه قبر و روشنايي‌ ‌آن‌ و بشارات‌ ملائكه‌ و حشر ‌با‌ ارواح‌ مقدسه‌ انبياء و ائمه‌ و صلحاء و دخول‌ ‌در‌ صف‌ اصحاب‌ يمين‌ و سهولة حساب‌ و عبور ‌از‌ صراط و ثقل‌ ميزان‌ و قبولي‌ شفاعت‌ ‌او‌ ‌إلي‌ دخول‌ الجنة تمام‌ عائد نفس‌ ‌خود‌ ميشود خردلي‌ نفعي‌ بخدا و ‌رسول‌ و ائمه‌ و ‌غير‌ اينها ندارد.

وَ مَن‌ أَساءَ فَعَلَيها تمام‌ ضررش‌ دنيوي‌ و اخروي‌ متوجه‌ خودش‌ ميشود و خردلي‌ بدستگاه‌ الهي‌ و بمقام‌ انبياء و ائمه‌ و صلحاء ضرري‌ وارد نميشود:

‌هر‌ چه‌ كني‌ بخود كني‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 46)- در این آیه یک قانون کلی که قرآن بارها روی آن تأکید کرده در ارتباط با اعمال انسانها بیان می‌کند، و تکمیلی است بر بحث گذشته در زمینه بهره گیری مؤمنان از قرآن، و محروم ماندن افراد بی‌ایمان از این سر چشمه فیض الهی.

می‌فرماید: «هر کس عمل صالحی انجام دهد سودش برای خود اوست، و هر کسی بدی کند به خویشتن بدی کرده، و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمی‌کند» (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).

بنابر این اگر آنها به این کتاب و این آیین بزرگ ایمان نیاورند نه به خداوند زیانی می‌رسانند، و نه به تو، چرا که خوبیها و بدیها همه به صاحبانش باز می‌گردد.

تعبیر به «ظلّام» (بسیار ظلم کننده) در اینجا و در بعضی دیگر از آیات قرآن

ج4، ص319

ممکن است اشاره به این باشد که مجازات بی‌دلیل از سوی خداوند بزرگ همیشه مصداق ظلم بسیار خواهد بود، چرا که از او هرگز چنین انتظاری نیست بخصوص این که او بندگان فراوانی دارد اگر بر هر کس مختصر ستمی کند مصداق «ظلّام» خواهد بود

آغاز جزء 25 قرآن مجید

ادامه سوره فصلت

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع